OwnSkin logo
To sign my guestbook, you need to signin first.
Fire Sales

foruzan Guestbook

sepehr00  (13 years ago)
ﺧﯿﻠﯽ ﺳﺨﺘﻪ ﺗﻮﯼ ﭘﺎﯾﯿﺰ ﺑﺎ ﻏﺮﯾﺒﯽﺁﺷﻨﺎﺷﯽ ﺍﻣﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺑﻬﺎﺭ ﺷﺪ ﯾﻪﺟﻮﺭﯼ ﺍﺯﺵ ﺟﺪﺍ ﺷﯽ ﺧﯿﻠﯽ ﺳﺨﺘﻪ ﯾﻪﻏﺮﯾﺒﻪ ﺑﻪ ﺩﻟﺖ ﺑﺸﯿﻨﻪ ﺑﻌﺪﺵ ﺑﻬﺖ ﺑﮕﻪﻧﻤﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺗﻮ ﺭﻭ ﺑﺒﯿﻨﻪ ........................ﯾﮑﯽ ﺑﻮﺩ ﯾﮑﯽ ﻧﺒﻮﺩ ﺯﯾﺮ ﺍﯾﻦ ﺳﻘﻒﮐﺒﻮﺩ ﯾﻪ ﻏﺮﯾﺐ ﺁﺷﻨﺎ ﺩﻝ ﻭ ﺟﻮﻧﻢ ﻭﺭﺑﻮﺩ ﮔﻞ ﯾﺎﺱ ﻣﻬﺮﺑﻮﻥ ﺍﯾﻨﺠﻮﺭﯼ ﻧﮕﺎﻡﻧﮑﻦ ﺍﻭﻥ ﻏﺮﯾﺒﻪ ﺧﻮﺩﺗﯽ ﻫﻤﯿﺸﻪ ¤¤¤¤¤¤¤
sepehr00  (13 years ago)
ﻛﻲ ﺷﻌﺮ ﺗﺮ ﺍﻧﮕﻴﺰﺩ ﺧﺎﻃﺮ ﻛﻪﺣﺰﻳﻦ ﺑﺎﺷﺪ ﻳﻚ ﻧﻜﺘﻪ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﻣﻌﻨﻲﮔﻔﺘﻴﻢ ﻭ ﻫﻤﻴﻦ ﺑﺎﺷﺪ ﺍﺯ ﻟﻌﻞ ﺗﻮ ﮔﺮﻳﺎﺑﻢ ﺍﻧﮕﺸﺘﺮﻱ ﺯﻧﻬﺎﺭ ﺻﺪ ﻣﻠﻚﺳﻠﻴﻤﺎﻧﻢ ﺩﺭ ﺯﻳﺮ ﻧﮕﻴﻦ ﺑﺎﺷﺪ ﻏﻤﻨﺎﻙﻧﺒﺎﻳﺪ ﺑﻮﺩ ﺍﺯ ﻃﻌﻦ ﺣﺴﻮﺩ ﺍﻱ ﺩﻝ ﺷﺎﻳﺪﻛﻪ ﭼﻮ ﻭﺍﺑﻴﻨﻲ ﺧﻴﺮ ﺗﻮ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺑﺎﺷﺪﻫﺮ ﻛﻮ ﻧﻜﻨﺪ ﻓﻬﻤﻲ ﺯﻳﻦ ﻛﻠﻚ ﺧﻴﺎﻝﺍﻧﮕﻴﺰ ﻧﻘﺸﺶ ﺑﻪ ﺣﺮﺍﻡ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺻﻮﺭﺗﮕﺮ ﭼﻴﻦ ﺑﺎﺷﺪ ﺟﺎﻡ ﻣﻲ ﻭ ﺧﻮﻥﺩﻝ ﻫﺮ ﻳﻚ ﺑﻪ ﻛﺴﻲ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﺩﺭ ﺩﺍﻳﺮﻩﻗﺴﻤﺖ ﺍﻭﺿﺎﻉ ﭼﻨﻴﻦ ﺑﺎﺷﺪ ﺩﺭ ﻛﺎﺭﮔﻼﺏ ﻭ ﮔﻞ ﺣﻜﻢ ﺍﺯﻟﻲ ﺍﻳﻦ ﺑﻮﺩ ﻛﻴﻦﺷﺎﻫﺪ ﺑﺎﺯﺍﺭﻱ ﻭﺍﻥ ﭘﺮﺩﻩ ﻧﺸﻴﻦ ﺑﺎﺷﺪ ¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
arya2085  (13 years ago)
ﺭﻭﺯ ﻭ ﺷﺐ ﺧﻮﺍﺑﻢ ﻧﻤﯽ ﺁﯾﺪ ﺑﻪ ﭼﺸﻢﻏﻢ ﭘﺮﺳﺖ ﺑﺲ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺑﯿﻤﺎﺭﯼ ﻫﺠﺮﺗﻮ ﮔﺮﯾﺎﻧﻢ ﭼﻮ ﺷﻤﻊ ﻫﻤﭽﻮ ﺻﺒﺢ ﯾﮏ ﻧﻔﺲﺑﺎﻗﯿﺴﺖ ﺑﯽ ﺩﯾﺪﺍﺭ ﺗﻮ ﭼﻬﺮﻩ ﺑﻨﻤﺎ ﺩﻟﺒﺮﺍ ﺗﺎﺟﺎﻥ ﺑﺮﺍﻓﺸﺎﻧﻢ ﭼﻮ ﺷﻤﻊ ﺳﺮﻓﺮﺍﺯﻡ ﮐﻦﺷﺒﯽ ﺍﺯ ﻭﺻﻞ ﺧﻮﺩ ﺍﯼ ﻧﺎﺯﻧﯿﻦ ﺗﺎ ﻣﻨﻮﺭ ﮔﺮﺩﺩﺯ ﺩﯾﺪﺍﺭﺕ ﺍﯾﻮﺍﻧﻢ ﭼﻮ ﺷﻤﻊ
sepehr00  (13 years ago)
دنيا كه شروع شد زنجير نداشت خدا دنياي بي زنجير آفريد . آدم بود كه رنجير را ساخت و شيطان كمكش كرد . دل زنجير شد عشق زنجير شد و دنيا پر از رنجير شد و آدمها همه ديوانه زنجيري . خدا دنياي بي زنجير مي خواست نام دنياي بي زنجير اما بهشت است .
امتحان آدم همينجا بود دستان شيطان از زنجير پر بود . خدا گفت زنجيرت را پاره كن . شايد نام زنجير تو عشق است .
يك نفر زنجيرش را پاره كرد . نامش را مجنون گذاشتند . مجنون اما نه ديوانه بود و نه زنجيري . اين نام را شيطان بر او گذاشت . شيطان آدم را در زنجير مي خواست . ليلي مجنون را بي زنجير مي خواست . ليلي مي دانست خدا چه مي خواهد . ليلي كمك كرد تا مجنون زنجيرش را پاره كند . ليلي زنجير نبود ليلي نمي خواست زنجير باشد .
ليلي ماند زيرا ليلي نام ديگر آزادي است.
Mohammadghn  (13 years ago)
Ma key edeaye doki audan kardim ma be parastario pansemane angoshte shaste pa va giah pezeshkiam razi hastiam vali bi shukhi konkur faratar az hade entezare khodam budam rasti inja hame riazi fizika rideman kardan u chetowr khub budi? Tekrar nashe
Mohammadghn  (13 years ago)
Salam dokhtarjun mohandesles khubi? Konkur oumad and raft u kojai konkur chetowr bud?ha:
arya2085  (13 years ago)
ﭘﯿﺮ ﺭﯾﺎﺿﺖ ﻣﺎ ﻋﺸﻖ ﺗﻮ ﺑﻮﺩ ،ﯾﺎﺭﺍ "ﮔﺮﺗﻮ ﺷﮑﯿﺐ ﺩﺍﺭﯼ،ﻃﺎﻗﺖ ﻧﻤﺎﻧﺪ ﻣﺎﺭﺍ"ﭘﻨﻬﺎﻥ ﺍﮔﺮ ﭼﻪ ﺩﺍﺭﯼ ﭼﻮﻥ ﻣﻦﻫﺰﺍﺭﻣﻮﻧﺲ"ﻣﻦ ﺟﺰﺗﻮ ﮐﺲ ﻧﺪﺍﺭﻡ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﻭﺁﺷﮑﺎﺭﺍ"ﺭﻭﺯﯼ ﺣﮑﺎﯾﺖ،ﻧﺎﮔﻪ ﺑﻪ ﮔﻔﺘﻦﺁﯾﺪ"ﭘﻮﺷﯿﺪﻩ ﭼﻨﺪ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﺍﯾﻦ ﺩﺭﺩ ﺑﯽﺩﻭﺍﺭﺍ؟"ﺗﺎﮐﯽ ﺧﻠﯽ ﺩﺭﯾﻦ ﭘﯿﻮﺳﺘﻪ ﺧﺎﺭﻫﺠﺮﺍﻥ؟"ﻣﺮﺩﻡ ﺯ ﺟﻮﺭﺕ،ﺁﺧﺮﻣﺮﺩﻡ،ﻧﻪﺳﻨﮓ ﺧﺎﺭﺍ"ﺁﺧﺮﻣﺮﺍﺑﯿﻨﯽ ﺩﺭﭘﺎﯼ ﺧﻮﯾﺶﻣﺮﺩﻩ"ﮐﺎﻭﻝ ﻧﺪﯾﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺍﯾﻦﺑﻼﺭﺍ"ﺑﺎﺩﺻﺒﺎ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﭘﯿﺶ ﺗﻮﺭﺍﻩ،ﻭﺭﻧﻪ"ﺑﺎﻧﺎﻟﻬﺎﯼ ﺧﻮﻧﯿﻦ ﺑﻔﺮﺳﺘﯽ ﺻﺒﺎﺭﺍ"ﭼﻮﻥﺍﻭﺣﺪﯼ ﺑﻨﺎﻟﺪ،ﮔﻮﯾﯽ ﮐﻪ: ﺻﺒﺮ ﻣﯽ ﮐﻦﻣﺸﺘﺎﻗﯽ ﻭ ﺻﺒﻮﺭﯼ ﺍﺯﺣﺪﮔﺬﺷﺖ ﯾﺎﺭﺍ)ﺍﻭﺣﺪﯼ ﻣﺮﺍﻏﻪ ﺍﯼ )
arya2085  (13 years ago)


شریعتی درباره امام حسین (ع)





"... و حسین، وارث آدم، که به بنی‌آدم زیستن داد، و وارث پیامبران بزرگ، که به انسان، "چگونه باید زیست" را آموختند، اکنون آماده است تا، در این روزگار، به فرزندان آدم، "چگونه باید مرد" را بیاموزد!..."


مجموعه آثار ۱۹ / حسین وارث آدم / ص ۱۷۱




"... مردی از خانه‌ی فاطمه بیرون آمده است، تنها و بیکس، با دست‌های خالی، یک تنه بر روزگار وحشت و ظلمت و آهن یورش برده است. جز "مرگ" سلاحی ندارد! اما او ، فرزند خانواده‌ای است که "هنر خوب مردن" را، در مکتب حیات، خوب آموخته است..."


مجموعه آثار ۱۹ / حسین وارث آدم / ص ۱۷۰




ای زینب! ای زبان علی در کام! ای رسالت حسین بر دوش!..... مگو که بر شما چه گذشت ؟ مگو که در آن صحرای سرخ چه دیدی ؟ مگو که جنایت در آنجا تا به کجا رسید ؟.....آری ای پیامبر انقلاب حسین! ما می دانیم. ما همه را شنیده ایم ....... اما بگو ای خواهر! بگو که ما چه کنیم ؟لحظه ای بنگر که ما چه می کشیم ؟ دمی به ما گوش کن تا مصایب خویش را با تو بازگوییم .

نجوای دردمندانه دکتر شریعتی با “پیام”بر کربلا(سخنرانی‌)



این دنیا عجیبه،تا مریض نشی برات گل نمیارن،تا گریه



نکنی نوازشت نمیکنن،تا فریاد نکشی به طرفت بر نمیگردن



تا نمیری نمی بخشنت!!

......................................................................



زندگی کوتاهتر از آن است که به خصومت بگذرد و قلبها



گرامیتر از آنند که بشکنند.فردا خورشید طلوع خواهد کرد



حتی اگر ما نباشیم...

.......................................................................



سنگینی باری که خدا به دوش ما می گذارد آنقدر نیست



که کمرمان را خرد کند بلکه آنقدر است که ما را برای دعا



به زانو در آورد.

.......................................................................



زندگی هنر نقاشی کردن است بدون استفاده از پاک کن



جوری زندگی کن که اگر به گذشته برگشتی نیازی به



پاک کن نداشته باشی.

.......................................................................




arya2085  (13 years ago)
ﮔﻔﺘﻢ ﺗﻮ ﺷﯿﺮﯾﻦ ﻣﻨﯽﮔﻔﺘﺎ ﺗﻮﻓﺮﻫﺎﺩﯼ ﻣﮕﺮ؟ﮔﻔﺘﻢ ﺧﺮﺍﺑﺖ ﻣﯽﺷﻮﻡﮔﻔﺘﺎ ﺗﻮ ﺁﺑﺎﺩﯼ ﻣﮕﺮ؟ﮔﻔﺘﻢ ﻧﺪﺍﺩﯼ ﺩﻝﺑﻪ ﻣﻦﮔﻔﺘﺎ ﺗﻮ ﺟﺎﻥ ﺩﺍﺩﯼ ﻣﮕﺮ؟ﮔﻔﺘﻢ ﺯﮐﻮﯾﺖ ﻣﯽ ﺭﻭﻡﮔﻔﺘﺎ ﺗﻮ ﺁﺯﺍﺩﯼ ﻣﮕﺮ؟ﮔﻔﺘﻢﻓﺮﺍﻣﻮﺷﻢ ﻧﮑﻦﮔﻔﺘﺎ ﺗﻮ ﺩﺭ ﯾﺎﺩﯼ ﻣﮕﺮ؟
sepehr00  (13 years ago)
ﺗﻬﻤﺖ ﻭ ﺩﺭﻭﻍ ﺭﺍ ﺩﺷﻤﻦ ﺳﻔﺎﺭﺵﻣﯿﺪﻫﺪ ﻭ ﻣﻨﺎﻓﻖ ﻣﯿﺴﺎﺯﺩ ﻭ ﻋﻮﺍﻡﻓﺮﯾﺐ ﭘﺨﺶ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﻭ ﻋﺎﻣﯽ ﺁﻥ ﺭﺍﻣﯽ ﭘﺬﯾﺮﺩ.ﻣﺼﺎﺣﺒﻪ ﮐﻨﻨﺪﻩ ﺍﺯ ﺩﮐﺘﺮﻋﻠﯽﺷﺮﯾﻌﺘﯽ ﭘﺮﺳﯿﺪ:ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﺷﻤﺎ ﭼﻪ ﻟﺒﺎﺳﯽ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺯﻥﺍﻣﺮﻭﺯ ﺑﭙﻮﺷﺎﻧﯿﻢ؟ﺩﮐﺘﺮﺷﺮﯾﻌﺘﯽ ﺩﺭ ﭘﺎﺳﺦ ﮔﻔﺖ:ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻟﺒﺎﺳﯽ ﺑﺪﻭﺯﯾﺪ ﻭ ﺑﺮﺗﻦ ﺯﻥ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﮐﻨﯿﺪ.ﻓﮑﺮ ﺯﻥ ﺭﺍﺍﺻﻼﺡ ﮐﻨﯿﺪ ﺍﻭ ﺧﻮﺩ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﻣﯽﮔﯿﺮﺩ ﮐﻪ ﭼﻪ ﻟﺒﺎﺳﯽ ﺑﺮﺍﺯﻧﺪﻩﺍﻭﺳﺖ.ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﺮﺣﻠﻪﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﻮﺩﻥ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ،ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺑﯿﺸﺘﺮﯼ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ.ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻋﺒﺎﺭﺕ ﺍﺳﺖ ﺍﺯ ﯾﮏ ﺗﺮﺩﯾﺪ.ﯾﮏ ﻧﻮﺳﺎﻥ ﺩﺍﺋﻤﯽ.ﻫﺮﮐﺴﯽ ﯾﮏﺳﺮﺍﺳﯿﻤﮕﯽ ﺑﻼﺗﮑﻠﯿﻒ ﺍﺳﺖ.ﻫﺮﮔﺰ ﺍﺯ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﺎ ﻣﻦﻣﻮﺍﻓﻖ ﺑﻮﺩ،ﭼﯿﺰﯼ ﯾﺎﺩ ﻧﮕﺮﻓﺘﻢ

Home | English
Old OwnSkin Mobile
Login
Feedback/Help
©2009 http://m.ownskin.com